من انه شرلی دل نوشته هایم را به دست بادسپردم....
سلام سلام به همه ادمای این دنیا.ممنون که به وبم سر زدید.متشکرم من تو این وب دست نوشته های خودم و متن های احساسی زیبا میذارم.خاطرات تلخ زندگی هر ادمی.خاطرات شیرین.....................
به وبم سر بزنید و اگه دوست داشتید منو با نام آنه شرلی با موهای ققرمز لینک کنید.
برای این اسم وبمو گذاشتم انه شرلی با موهای قرمز چون مانند آنه شرلی حرفای زیادی دارم.رویای های زیادی دارم که امیدوارم رنگ تحقق بگیره.....................
آنه! تکرار غریبانه روزهایت چگونه گذشت
وقتی روشنی چشم هایت، در پشت پرده های مه آلود اندوه پنهان بود
با من بگو از لحظه لحظه های مبهم کودکی ات
از تنهایی معصومانه دست هایت
آیا میدانی که در هجوم درد ها و غم هایت
و در گیر و دار ملال آور دوران زندگی ات
حقیقت زلالی دریاچه آب های نقره ای نهفته بود؟
آنه! اکنون آمده ام تا دست هایت را
به پنجه ی طلایی خورشید دوستی بسپاری
در آبی بیکران مهربانی ها به پرواز درآیی
و اینک آنه!
شکفتن و سبز شدن در انتظار توست
در انتظار توست
منبع:http://anne-shirley.persianblog.ir/
سلام امروز با یه سری عکس براتون اومدم.این عکس های زیبارو ببنید.و بگید احساساتون چیه؟لطفا عکسهارو کپی نکنید.این عکس ها رو با زحمت پیداکردم و فقط برا این پستمه.
خاطرات خیلی عجیبند
گاهی اوقات می خندیم
به روزهای که گریه می کردیم
گاهی گریه می کنیم
به یاد روزهایی که می خندیدیم......!
وقتی هستی
معنی زندگی را شاید کودکان گل فروش سرچهارراه ها درک کنند
و وقتی نیستی ...
پیرمرد سیگار فروش کنارِ خیابان
من هم بینِ گل و سیگار ... تنها ... ماندهام
نـهایی . . .
صــدای آکـاردئـونی ست . . .
کـه هـیـچ وقـت نمی فـهممـ
ـاز کــجای خیـابـان می آید . . .
فـصـل امـتـحـانات ...
مــن جـز مـرور رنگ چشـــمــانت ...
و خـط کشـیــدن زیــر دلتنگــی هــایم ...
هــیــچ درســـی نـدارم...
هر چه بیشتر میخواهمت دورتر میشوی،
بر گرد قول میدهم دیگر دوستت نداشته باشم!!!
کرم گفت: من هم عاشق سرتا پای تو هستم. قول بده که هیچ وقت تغییر نمیکنی.
بچه قورباغه گفت: قول میدهم.
دفعهی بعد که آنها همدیگر را دیدند، بچه قورباغه دو تا پا درآورده بود.
بچه قورباغه التماس کرد: من را ببخش دست خودم نبود؛ من این پاها را نمیخواهم! من فقط رنگین کمان زیبای خودم را میخواهم.
کرم گفت: من هم مروارید سیاه و درخشان خودم را میخواهم؛ قول بده که دیگر تغییر نمیکنی.
بچه قورباغه گفت: قول می دهم.
بچه قورباغه التماس کرد: من را ببخش. دست خودم نبود. من این دستها را نمیخواهم.
من فقط رنگین کمان زیبای خودم را میخواهم.
کرم گفت: و من هم مروارید سیاه و درخشان خودم را.. این دفعهی آخر است که میبخشمت.
دفعهی بعد که آن ها همدیگر را دیدند، او دم نداشت.
بچه قورباغه گفت: ولی تو رنگین کمان زیبای من هستی.
کرم گفت: آره، ولی تو دیگر مروارید سیاه ودرخشان من نیستی. خداحافظ.
آسمان عوض شده بود، درخت ها عوض شده بودند، همه چیز عوض شده بود؛ اما علاقه ی او به بچه قورباغه تغییر نکرده بود.
بااین که بچه قورباغه زیر قولش زده بود؛ اما او تصمیم گرفت ببخشدش. بال هایشرا خشک کرد.. بال بال زد و پایین رفت تا بچه قورباغه را پیدا کند.
آنجا که درخت بید به آب می رسد، یک قورباغه روی یک برگ گل سوسن نشسته بود.
ولی قبل از اینکه بتواند بگوید «سیاه و درخشانم را ندیدید؟» قورباغه بالا جهید و او را بلعید و درسته قورتش داد.
به کدامین دلیل مبهم؟
دل تنگی همیشه ماندنی است
من می مانم و دل من
من می مانم و یاد دل تو
می دانم می دانم رفتنت را
به کدامین گناه تکرار می شود
حلقه ی بی قراری نیاز عشق تنهایی
راه فرار چیست؟
ماندنی کیست؟ چیست؟
شک و تردید پایانی ندارد
خستگی ها ارامی ندارد
همه و همه و همه به خود می نگرند
گم شده ام در پس لبخند همیشگی ام
مهربانی لکه ایست خشک شده
امنیت گم شده خود را در کدامین تقدس بجویم؟
انتها کجاست؟ سر اغاز کجاست؟
از سردرگمی خسته ام
جواب کجاست؟
به قـــولِ والت ویتمن
زندگی به من آموخت؛
بودن با کسانی که دوستشان دارم، از همه چیز با ارزش تر است.
به قـــولِ مارک تواین
آنجا که آزادی نیست، اگر رای دادن چیزی را تغییر می داد،
اجازه نمی دادند که رای بدهید!
به قـــولِ برتراند راسل
مشکل دنیا این است، که احمق ها کاملاً به خود یقین دارند،
Power By:
LoxBlog.Com |